ترس خیلی ملایم و کم کم می تونه کل زندگی آدم رو نابود کنه. گاهی آدم در همون لحظه خودش نمیفهمه و فکر می کنه داره مناسب ترین عکس العمل رو نشون میده یا اینکه بهترین کار رو می کنه؛ اما بعد که از بالا به موضوع نگاه می کنه میبینه خراب کرده و ریشه ای ترین دلیلش فقط ترسه.
همیشه دلم می خواست نامرئی باشم( که اینم کاملا مشخصه که اساسش ترسه). هیچ وقت دوست نداشتم ازم تعریف بشه، از طرفی دوست داشتم توی هر چیزی که تواناییش رو داشتم، اول باشم، یکه یک :)
از قضاوت شدن می ترسم. از ناراحت کردن می ترسم. از ناراحت شدن می ترسم. از ترسیدن هم می ترسم.
ترس ها خیلی چیزها رو می تونن عوض کنند.
یه فیلم سینمایی بود؛ خودش 6 تا اپیزود مختلف داشت؛ اپیزود 5 ام اون خیلی خوب یه روی ترس رو نشون میداد. the ballad of buster scruggs خیلی فیلم خوبیه :)
درباره این سایت