امروز قرار گذاشتیم با دوستان دبیرستانی با قدمت دوستی 8 ساله، که بعد چهار سال و اندی (حالا که داریم فارغ میشیم از تحصیل)همدیگه رو فردا ببینیم :)
ولی چند ساعت بعد همه چیز کنسل شد :| راستش درکشون می کنم که کار دارن و نمیتونن، شده که کاری بره من هم پیش بیاد،کنسل بشه؛ ولی خوب خورد تو ذوقم واقعا :| خیلی زیاد. از این حس زود رنجیم متنفرم. نمی دونم چرا موضوع به این کم اهمیتی باید انقدر ناراحتم بکنه. این روزا این ویژگیم واقعا خیلی تو مخمه، حس خوبی ندارم.
الان کل وجودم ناراحنیه :|
بعضی وقتا حس طرد شدگی بهم دست میده شدیدا، البته من دست نمی دم :)
ولی الان همون حس رو دارم، نه فقط به خاطر این ماجرا، خیلی چیزای دیگه هست که دلم نمی خواد حتی بنویسمشون. این یه چیز بیخودی بود که می خواستم مقدمه باشه ولی شد کل مطلب :|



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش قطعات پکیج Hector سرای حلمی جنون نامه امیدبان ☆ وبلاگ سیسی گرل - sisi movies ☆ وانتد مکانیک طراحی و ساخت زیپ لاین چرا دختر ها از عروسک خوششان می آید سایت دهم تجربی،کانال تست دهم تجربی