متن طولانیه و تجارب گران قیمتم(!!) رو خلاصه هم کردم در انتها :)

با خستگی و کوفتگی بعد از ظهر رفتیم جمهوری که پاساژای امجد و دور و برش رو زیر و رو کنیم. هر مغازه ای که رفتیم نداشت، یکیشون اما گفت برید فلان الکترونیک اگه نداشته باشه هم معادلش رو پیدا میکنه میده. رفتیم. توی پاساژ به اون داغونی یه دفتر خیلی باکلاس بود با در عجیب و غریب و چندتا دوربین جلوی در، زنگ رو که زدیم بعدش یه ملودی فرنگی پخش شد و چندلحظه بعد رفتیم تو. دو تا ساعت یکی به وقت ایران و یکی به وقت چین روی دیوار بود، همه جا پر کارتن و قفسه های شلوغ اما خیلی باکلاس.یه آقایی نشسته بود و به روبه روش زل زده بود؛ معلوم بود مشتریه و منتظر. فروشنده ها سه تا خانم جوون بودن، یکیشون لاغر و بی اعصاب و دماغ عملی خیلی تر و فرز، هی این ور اونور می رفت و با خشونت گفت ببخشید آقای مهندس معطل شدید! آقای مهندس اما همچنان خیره به روبه رو صداش درنمیومد؛ منم بودم جرئت نمی کردم صدام دربیاد. 

رفتم برد رو نشونش دادم و استرسم رو قورت دادم و گفتم این دو تا ماسفت رو میخوام. گفت اینا که چینی و به درد نخوره نداریم الان میام معادلش رو پیدا میکنم برات. نیم ساعت نشستیم به صدای روح خراش چسب و کارتنا گوش دادیم. 

فقط اینو بگم که خانم خشنه بعد از اینکه کارت رو ازم گرفت و اس ام اس برداشت برام اومد چنان موفق باشیدی گفت و همچین لبخند رضایتی رو صورت هر سه تا فروشنده نشست که نگو. به خودم گفتم غلط نکنم انداختن بهم. که البته غلط هم نکردم و هفت برابر قیمت واقعی رفت تو پاچه ام :)

نامردااا، پول دانشجو خوردن نداره. تقصیر منه که اعتماد کردم باید همون لحظه سرچ میکردم قیمتا رو در می آوردم تا چششون دراد. :) حس میکنم بهم خیانت شده.

در هر صورت بعد از تردن موتور جاروبرقی در حین تعمیر این دومین گندی بود که زدم، دیگه خونواده به سختی بهم اعتماد میکنه :)

پ.ن 1: در حد امکان از جای لاکچری خرید نکنید که پول لاکچری بازیاش رو از جیب شما درمیاره.

پ.ن 2: اگه لبخند رضایت رو چهره فروشنده نشست، شک نکنید که بهتون انداخته.

پ.ن 3: بیخودی بلدم بلدم نکنید و تعمیرات و کارای دیگه ای که تا حالا امتحان نکردید گردن نگیرید، با اون هزینه گزاف، برد همچنان تعمیر نشد :)

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

افق درخشان دکتر امیر نیکخواه قافِ قلم Hh Nuttapong وبلاگ مهردادصراف بی خبری گرم و نرم