جمله اول رو با لحن صالح علاء بخونید :)

در حوالی میدان ولیعصر در یکی از کوچه ها، مردی هست که هر از گاهی صدایش بالا میرود. بدون اینکه زحمت خاصی بکشیم، از داخل ساختمان صدایش را می شنویم؛ در کوچه هوار می زند : این ماشین کیه :) 

تا صاحاب ماشین را هم پیدا نکند، بیخیال نمی شود. معتقد است که همسایه ها باید ماشینشان را جوری پارک کنند که معلوم شود ماشین همسایه است!!! :)

[ تا حالا اون آقا رو ندیدم ولی هر وقت که صداش بلند میشه یاد شخصیت ' مردی به نام اوه ' میوفتم. اونم یکی از کارایی که میکرد تقریبا این شکلی بود.]

نهایت فحشش هم خوشبختانه :) یا شوربختانه، "شهرستانی" است.

یکی نیست بگوید حاجی اینجا هم یکجور هایی شهرستان است دیگر؛ انقدر جوش نیاور؛ بگذار ملت ماشینشان را پارک کنند. انقدر شهرستانی بودن سوژه نکن.

پ.ن : چقد کتابی نوشتن سخته :)

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

صادق صادقی دات آی آر تدبیـــر ، تـــلاش ، تفکُّـــر جلوه ی بهاری دنـيـــاي جـــوانـي android همراهم شوید شیوا رایانه تی کلاس | پاورپوینت و گام به گام | پایه دهم و یازدهم و دوازدهم تئاتر معاصر ایران